دفاع از جنبش سبز اسلامی یک تاکتیک
یا کلاه بزرگ توده ایستی؟
آذر ماجدی

با دوستی که خود را مخالف جمهوری اسلامی میداند، اما از حرکات جریان باصطلاح "سبز" دفاع میکند، در مورد مسائل سیاسی صحبت میکردم. به سیاست های توده ای – اکثریتی و اپوزیسیون پرو رژیم حمله کردم. گفتم که دارند از جمهوری اسلامی دفاع میکنند. برافروخته پاسخ داد: "از جمهوری اسلامی دفاع نمیکنند، دفاع شان از موسوی و شرکاء یک تاکتیک است!" این جمله را باز کنیم. تاکتیک بمعنای سیاستی است که دستیابی به استراتژی و هدف را تسهیل میکند. با این حساب باید پرسید اگر دفاع از موسوی و شرکاء و اصلاح طلبان حکومتی تاکتیک اینها است، استراتژی شان چیست؟ هدف شان کدام است؟ سرنگونی نظام؟ ایجاد یک جمهوری اسلامی از نوع دوم؟

توده ایسم = پابوسی یک جناح رژیم
جنبش ملی – اسلامی از همان ابتدای بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی از آن دفاع کرد. جناح راست آن کاملا پشت جمهوری اسلامی قرار داشت، جناح چپ آن مدافع سیاست برخورد دوگانه یا دفاع مشروط بود. هر زمان هم که نوری در انتهای تونل اصلاح طلبی حکومتی سو سو میزد، چپ و راست این جنبش به دفاع قاطع از جناح اصلاح طلب در حکومت بلند شده است. در سال 1376، با عروج خاتمی و جریان دو خرداد اینها همه باهم هم نوا شدند و بر یک نت کوبیدند. با به میدان آمدن جنبش سبز اسلامی به رهبری موسوی و شرکاء نیز فیلشان دگر بار یاد هندوستان کرد .

دفاع از رژیم اسلامی تحت پوشش پراگماتیسم، و تاکتیک "هوشمندانه" توجیه میشود. با این استدلال که این رژیم بسیار خشن است و نمیتوان آنرا "یک شبه" سرنگون کرد، از دوام و بقای آن دفاع میشود. تحت عنوان "پرهیز از خشونت" از مردم خواسته میشود که به خشونت وحشیانه این جانیان اسلامی تسلیم شوند و به فکر "ساختار شکنی" نیافتند. اما از آنجا که میدانند مردم تا چه حد از این رژیم بیزار اند، میدانند که مردم چگونه تشنه آزادی وبرابری هستند، آگاهند که مردم به خون این جانیان تشنه اند، در کمال دروغ و ریا میکوشند این سیاست دفاع از رژیم اسلامی را بعنوان تاکتیک به مردم قالب کنند . توده ایسم در سیاست ایران با دفاع از یک جناح رژیم در مقابل جناح دیگر مترادف است. اصطلاح "پولتیک زدن" را در مورد توده ای ها بسیار شنیده ایم. همواره اینطور وانمود میشود یا توجیه میشود که اینها برای رسیدن به هدف "نهایی" پولتیک میزنند. این "پولتیک" هم هیچ نیست، بجز دفاع از یک جناح رژیم در مقابل جناح دیگر. این سیاست مماشات که بعنوان پراگماتیسم "عقلایی" مورد توجیه قرار میگیرد، جز پابوسی رژیم، و تلاش در تحکیم آن معنا و نتیجه ی دیگری نداشته است.

سیاست توده ایستی فقط سیاست های حزب توده، بطور خاص نیست. یک سیاست حاکم در میان جنبش ملی – اسلامی است. اکنون حزب توده و جریان اکثریت بعنوان دو جریان معین مدافع رژیم اسلامی در میان "اپوزیسیون" این سیاست ها را با حرارت تبلیغ میکنند. جریانی که ما آنرا "اپوزیسیون پرو رژیم" می نامیم. جریانی که تا پای جان با رژیم اسلامی همکاری کرد و زمانی که رژیم جنایتکار به سراغ خودشان آمد، بناچار به تبعید رفت. اما در تبعید نیز مخلصانه از رژیم دفاع کردند. با هر لبخند "یار" از خود بیخود شدند و به پابوسی آن رفتند. در خارج، سردمدارانشان را مشغول صرف چلوکباب با مشاوران جیره و مواجب بگیر رژیم می یابیم. در آکادمی های غرب مدافعین بعضا خجول و بعضا وقیح رژیم اسلامی، مدافع سر سخت خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی، مدافع تز ارتجاعی و راسیستی "نسبیت فرهنگی" اند .

در سی سال گذشته، یک دوره از خط امامی ها در مقابل "لیبرال ها" دفاع کردند. در این دفاع جانانه مایه گذاشتند. با رژیم بطرز شرم آوری همکاری کردند. بقول خودشان "درون سپاه نفوذ کردند!" تمام مخالفین رژیم را از کمونیست و مجاهد و رژیم سابقی به سپاه لو دادند و در زندان ها رفتند و اطمینان حاصل کردند که مبادا یکی از زندانیان سیاسی چپ برای در رفتن از شکنجه های توان فرسا و اعدام خود را اکثریتی یا توده ای جا زده باشد. سابقه شان شرم آور و کثیف است. بعضی از آنها شاکی خصوصی دارند. پس از سرنگونی رژیم اسلامی بهمراه تمام عوامل و کار بدستان رژیم این پادوها را نیز باید محاکمه کرد. تاریخ، این پرونده سیاه و ننگین را فراموش نخواهد کرد و نباید فراموش کند. اما تعدادی از این همکاران جنایت و آدم کشی هم اکنون در خارج کشور در رهبری این جریانات قرار دارند و خود را قاطی اپوزیسیون جا زده اند و ادای انسان های شریف را درمیاورند .

علیرغم اینکه خود اینها نیز، پس از دوران ماه عسل با جمهوری اسلامی، به زندان افتادند و برخی از رهبری شان شکنجه و اعدام شدند، اما از دفاع از یک جناح رژیم در مقابل جناح دیگر دست برنداشته اند. حتی یک بار شعار باصطلاح استراتژیک شان را به زبان هم نیاوردند. اگر دفاع از یک جناح تاکتیک است، لابد سرنگونی رژیم استراتژی است؟ خیر. یک بار نیز مرگ بر جمهوری اسلامی را از زبان این جانبازان رژیم اسلامی نشنیده ایم. "استغفرالله!" توده ای ها یا اکثریتی ها شعار "ساختار شکنانه" بدهند، باید زبانشان را صد بار گاز بگیرند و آب بکشند و بعد هم غسل استغفار کنند .

در سی سال اخیر اینها از عبای یک آخوند به عبای آخوند دیگر روانه بوده اند. از "امام" به رفسنجانی و بعد خاتمی. حالا دنبال یک مکلا افتاده اند. خودش پیشرفتی است! اما این مکلا در زمان خود خط امامی بود. همان زمانی که حدود صد هزار نفر را در زندان های سیاه این رژیم شکنجه و اعدام کردند، این مکلا نخست وزیر خط امامی رژیم بود: "نخست وزیر دفاع ملی" آنطور که اینها توصیف اش میکنند. اکنون که مردم میلیونی برای به زیر کشیدن رژیم اسلامی به خیابان ها آمده اند، اینها از موسوی و شرکاء و جنبش سبز اسلامی دفاع میکنند. علیه سرنگونی طلبی، تحت نام ضد "ساختار شکنی" قلم میزنند. از مردم میخواهند که از "خشونت پرهیز کنند!" عجبا !

وقاحت در زبان و قلم و استدلال یکی دیگر از خصوصیات توده ایسم و جنبش ملی – اسلامی است. با وقاحت از تمام گذشته شرمناک همکاری سیاسی - پلیسی  با رژیم اسلامی دفاع میکنند. در کمال وقاحت سپاه پاسداران جنایتکار را "برادران پاسدار" مینامند. هنوز در سخن گفتن از رژیم اسلامی، آنها را با عنوان "مقامات محترم جمهوری اسلامی" مورد خطاب قرار میدهند. در شرایطی که این رژیم مردم را میگیرد، شکنجه میکند، بهشان تجاوز میکند، اعدامشان میکند، سنگسارشان میکند، گرسنگی و فقر بی سابقه به آنها تحمیل میکند، با وقاحت دزدی میکند و میلیون میلیون دسترنج مردم را در بانکهای خارجی تلمبار میکند، از مردم میخواهند که به "ساختار شکنی" روی نیاورند و از خشونت پرهیز کنند. و این سیاست سر تا پا مماشات را "تاکتیک" مینامند .

سرنگونی گام اول تحقق آزادى و رفاه
برای اینها دفاع از جمهوری اسلامی هم تاکتیک و هم استراتژی است. مساله اینجاست که دفاع از یک جناح رژیم نمیتواند تاکتیک جنبش سرنگونی طلب باشد. دفاع از یک جناح رژیم به سرنگونی رژیم ختم نمیشود، به بقای رژیم منجر میشود. معنای واقعی و در عمل دفاع از یک جناح رژیم، دفاع از کلیت آن خواهد بود. کسی که سرنگونی طلب است. کسی که خواهان سرنگونی رژیم اسلامی است، باید با تمام قوا همین را بگوید و برای همین خواست مبارزه کند. این واقعیت که مردم تحت دیکتاتوری خشن و خونین رژیم اسلامی نمیتوانند تمایل واقعی شان یعنی "مرگ بر جمهوری اسلامی" را فریاد بزنند، نمیتواند و نباید به بهانه ای برای دفاع از جنبش سبز اسلامی و سران آن در میان اپوزیسیون خارج کشور شود .

تازه، مردم این شهامت را از خود نشان داده اند و زیر دست این جانیان فریاد زدند: "جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم." "موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است!" و عکس های خمینی را پاره کردند و آتش زدند. مساله اینجاست که دقیقا همین حرکات مردم اینها را به وحشت انداخته است و به دست و پا افتاده اند تا مردم را از "خر شیطان" سرنگونی طلبی پایین بیاورند. از مردم بخواهند که به "ساختار شکنی" روی آور نشوند. چرا؟ "چون به خشونت کشیده میشود!" واقعا که دنیای وارونه ای است .

سیاست دفاع از جمهوری اسلامی را باید صریحا نقد و افشاء کرد. باید کوشید این سیاست توده ایستی و حامیان ملی – اسلامی آنرا از درون جنبش مردم طرد کرد. نباید اجازه داد که این استدلالات دروغین و ریاکارانه در مبارزه مردم علیه رژیم اسلامی انحراف و وقفه ایجاد کند. دفاع از یک جناح رژیم، دفاع از اصلاح طلبی حکومتی، تلاش برای سنگ انداختن در مقابل جنبش سرنگونی طلبی، تحت هر بهانه و توجیه ای که انجام شود، معنایی بجز دفاع از جمهوری جنایتکار و سرکوبگر اسلامی ندارد. این وظیفه ما کمونیست های کارگری است که هر نوع مماشات با جمهوری اسلامی را با قاطعیت نقد و افشاء کنیم. مردم نمیتوانند تا زمانیکه این رژیم بر مسند قدرت نشسته است، به ذره ای آزادی دست یابند، ذره ای رفاه را بچشند و به کوچکترین خواست های آزادیخواهانه و برابری طلبانه شان دست یابند. سرنگونی رژیم اسلامی شرط لازم هر بهبود سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در زندگی اکثریت مردم است. و سرنگونی رژیم تنها از کانال مبارزه قاطع برای سرنگونی آن میگذرد. دفاع از یک جناح رژیم یا از اصلاح رژیم، نه یک تاکتیک که یک کلاه بزرگ بر سر مردم سرنگونی طلب، مردمی است که برای آزادی، برابری و رفاه مبارزه میکنند . *